
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
نام کتاب : هزار و یك نكته درباره غدیر و فضایل امیر المومنین علی علیه السلام | 0 | 332 | admin |
اولین کسی که به پیغمبر اکرم ایمان آورد؟؟؟ | 0 | 189 | admin |
فصاحت و بلاغت حضرت | 0 | 181 | admin |
حمید رضا برقعه ای | 0 | 233 | seyyed315 |
« حزب اللهی کیست؟ » | 0 | 182 | admin |
تقدیر الهی | 0 | 153 | admin |
نور واحد | 0 | 165 | admin |
وضوی حضرت | 0 | 175 | admin |
صله ی رحم | 0 | 171 | admin |
شکر خدا ... | 0 | 175 | admin |
- بازدید : (115)
سلام ، ببخشید اگه این داستان یک ذره قدیمیه ولی عجیب زیباست و بسی جای تأمل دارد ...
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
آری من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ،
پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد .
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند .
پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود.(گمنام)
برچسب ها : اسلام,مسلمان واقعی,داستان مرد با جاقو,
- زمان انتشار: جمعه 07 شهريور 1393 - محمد حسین حبیب زاده
- نظرات()